کوفه هستم.ساعت سه صبح.درد همه جای بدنم را گرفته و زمینم زده. ازدحام جمعیت وحشتناک است.منکه همیشه سعی بر پنهان کردن دردم داشتم اینبار علناً مغلوب شدم.بسختی هلال احمر پیدا کردیم و شکر خدا دکتری که بالای سرم امد از کشور اذربایجان بود و زبان هم را فهمیدیم.دلگرمی ام داد که نگران نباشم و او دراین غربت مراقب من است.کم کم داشت باورم میشد که نوشتن"إنا لله و إنا علیه زاجعون"در قبرستان وادی السلام-آنجا که روح تمام بندگان صالح خدا پنج شنبه ها ،از هرجای جهان کنار امام علی علیه السلام قرار میگرد-تاثیر دارد.منهم که قبول زحمت کردمو اسامی هفت نفری را به نیابت نوشتم، و یقیناً بعد از هفت مرتبه تکرار چیزی،بعید نیست که حاجت بجای دیگران برمن براورده شود،حکایت :إنا لله ننویس برای کسی اول خودت بعدا کسی..داشتم میگفتم ،کوفه هستم،شهری که وفا نداشت.شهری که به عشق مسجد کوفه -محل حکومت و داوری صاحب الزمان ولی عصر (عج)-در زمان ظهور ایشان -امدم ،اما درد،درد بی انصاف زمینگیرم کرده و بر تمامی بدنم پیشروی کرده.