۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته عاشقانه» ثبت شده است

استعداد بازیگری تو خون همه هست


یارو مو فرفریه میگفت بازیگری تو خون همه هست، فقط باید حسش کنی. و اینکه خودش هم حسش کرده بود. یعنی به نوعی بازیگر درونش را پیدا کرده بود و شده بود بازیگر. سک و صورتش پر از پشم و پیل های مردانه بود. شبیه آس و پاس های فیلم های دهه هفتاد. مرتیکه یک جوری بلوف میزد که حال میکردی. بعد فلافل - با نوشابه مجانی - سه تومنی اش را پیچید و رفت. فروشنده هه برگشت گفت: شما چی؟ و خندید. گفتم: هنوز حسش نکردم. بعد آقایی توی ایستگاه ازم پرسید: اتوبوس این ساعت میاد؟ که گفتم انشاالله. و رفتم پی تاکسی. که یکی از آن خوب هایش برایم نگه داشت.

ادامه مطلب...
۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

دلنوشته عاشقانه

دل خوش از انم که یارم تویی

دنیا به کناری، کنارم تویی

هر روز به پیشم ایی ، مال و منالم تویی

ریشه و شاقه ام بخشکید

برگ و گل و ساقم تویی

اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم

من آن زلال پرستم٬ درآب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم

غریب بودم و گشتم غریب تر٬ اما:  
دلم خوش است که در غربت وطن بودم

۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۰:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه