۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دختر» ثبت شده است

شیطنت های یک دختر دبیرستانی


میبینم ک برا داداستانم خیلی شوقو ذوق داریناااا

باشه باشه میرم سر اصل مطلب و داستانمو شروع میکنم.

اخ اخ گفتم اصل مطلب,قبلش خودم یه اصل مشتی بدم ب رفقااا....

من اسمم مریمه 19از خرم اباد شهر عشق.

بچه های گلم اسمم ک گفتم حالا بهتره برم شیطنتمو بگم تا فراریتون ندادم.

همیشه با دوستام سر کلاس درس یه شیطنت میکردیمو طبق معمول شیطون کلاس منو الهه دوستم بودیم

پشت مدرسه ما یه باغ بود ک یه درخت سیب داشت هر وقت ک فصل رسیدن سیب بود دنبال یه بهانه میگشتیم تا بریم بالا درخت و سیب بچینیم.

الهه دوستم همیشه از درخت بالا میرفت و سیب مینداخت پایین و بعد با هم میخوردیم.

یه بار وقت نشد بریم سیب بچینیم و با مدیر مدرسه صحبت کردیم ک برای غروب کلاس جبرانی بزاره ک ریاضی تمرین کنیم.

مدیرم کلاسو گذاشتو ب خانواده ها زنگ زد و اجازمون رو گرفت.

زنگ کلاس ک خورد با بچه های کلاس جبرانی موندیم و بقیه رفتن.معلم هم رفت برای نهار.با الهه و چند تا از دخترا یواشکی رفتیم پشت مدرسه و از شانس منم الهه هرکاری کردم نرفت بالا درختو ترسید ک مدیر بیاد منم از ناچار رفتم بالا درخت و سیپ چیدم وقتیم خواستم بپرم پایین شلوارم از خشتک پاره شدو سوزن نخ نبود ک بدوزم.سیبا رو خوردیمو رفتیم سر کلاس نشستم رو نیمکت و تکون نخوردم بعد کلاس جبرانی مدیر اعصبانی اومدو سرمون داد زد ک چرا رفتین بالا درخت ک شلوارتون پاره بشه.اگه جا شلوار پاتون میشکست یا دستتون من مسئول بودمو....از این چرتا.

یکی از بچه ها رفته بود دهن لقی منو پیش مدیر کرده بود و اخر سرم فهمیدم کار زهره ک یه سال از خودمون کوچیکتره بوده.

اون روز وقتی خواستم برم سوار سرویس بشم بچه های کلاسمون نامردا چادر ندادن بهم مجبور شدم قدم قدم برم سوار سرویس بشم.اصلا یه وضعی بود ک خودم ب حال خودم دلم میسوخت دوستای بی معرفتمم هرهر میخندیدن.

خلاصه سیبا ک هیچ کوفتم شده بود شلوارمم جر خورده بود.اون روز گذشتو منم حس تنفری ک نسبت ب زهره پیدا کرده بودم داشت خفم میکرد.

با الهه تصمیم گرفتیم ک یه بلای سر زهره بیاریم ک دفعه اخرش باشه دهن لقی کنه و پیش مدیر مارو خیت کنه.حس انتقام من تا یه سال کش پیدا کردو با تیکه ب ذهره میفهموندم ک اخرش انتقام میگیرم.سال ایندشم این کارو کردم.

ذهره یه مریضی داشت ک از هوش میرفت.دکترام یه قرصای داده بودن ک بخوره.زنگ تفریح یه بسته از قرصاشو کش رفتمو وقتی کسی نبود قرصا رو دونه دونه شکوندم رو بخاری کلاسشون و جلد قرص ها رو گذاشتم رو میز معلم.

اخ یادم میفته از همچین جسارتی ک کردم ب خودم میبالم.نمیگم کار خوبی کردم اما خدایش جرات داشتماااا

بله داشتم میگفتم؛قرصا رو شکوندمو جلدو گذاشتم رو میز معلم از کلاس یواشکی زدم بیرون.همچین بوی گندی افتاده بود تو کلاس ک نگو.

مدیرم یه صف گنده تشکیل دادو با اعصبانیت کلی حرف بار ذهره کرد جلوی همه شاگردا بارش کرد ک خیلی کارش بد بوده و پرونده اخراجیش میخواد بده.اونم قسم میخورد ک کار اون نبوده.اما مدیر گفت ک جلد قرصا مال اونه.ای بیچاره رو یه هفته اخراج کردن...

منم ته صف مقنعه رو جلوی دهنم گرفته بودمو یه چشمک زدم ب الهه ک اینم از انتقام پارسالمون و قش قش خندیدم.

یادش بخیر خیلی کارم بد بود اما شیطنت بچه گانس و البته غرور...

خب بچه های گل گلی منگولی امیدوارم ک خوشتون اومده باشه.چاکرتونیم بای بای.

۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

دل ما دخترها به چی خوشه؟


                                     عکس

وقتی درس می خونم ؛ گاها یه دستم خودکار و مداد نوکی ِ ؛ اون یکی دستم یه رشته  از موهام رو گرفته و هی داره می پیچونه دور ِ انگشتش. شما پسرا وقتی درس می خونید با اون نیم سانت مو واقعا می تونید کاری کنید ؟! ( خوب قطعا اصلا عادت به این کار ندارید ).
من از اون قشر دخترام که واقعا خوش حالم که دخترم. یعنی می دونید ... یه سری ها هستن همیشه آرزو می کردن کاش پسربودن ؛ حالا یا به خاطر علاقه خانوادشون به پسر یا خودشون دوست داشتن ( من هیچ وقت درک نمی کنم که یه خانواده از تولد فرزند دختر ناراحت شه یا مثلا برا کسی که پسر به دنیا اورده ارزش بیشتری قائل شن  ) . یا مثلا اینا که همیشه تیپ پسرونه می زنن ؛ موهاشون رو کوتاه ِ کوتاه می کنند . من هیچ وقت دوست نداشتم پسر باشم . البته مفهوم این حرفم این نیست که آقایون محترم نیستن یا شبیه این جنسیت پرستی ها .
من همین روحیه دخترونم رو دوست دارم . موهای بلند هر دفعه یه جوری درستشون کنی ؛ ببافی ؛ باز باشن .... یا مثلا آرایش کردن ؛ اصلا مقوله ی آرایش کردن یه وقتایی یه وسیله است برای پاسخ دادن به همون حس ها و غرایز دخترونه . این که یهو ؛ بی دلیل برای دل ِ خودت ؛ با سرما خوردگی و دماغ سرخ شده بری پا اینه ؛ همه ی ابزار آلات ارایشی روی میز رو استفاده کنی ؛ بعد بیای دوباره زیر ِ پتو ! یا مثلا کلی وقت تمرین کنی خط ِ چشم ِ سمت راست و چپی شبیه هم شه . اینا اتفاقایی که برای آدمایی که اهل ارایش هم نیستن گاها رخ می ده به خاطر همون قضیه که ِ گفتم . پاسخ به غرایز .

مطمئنا شما پسرا هیچ وقت از دیدن این گل گلی جات هایی که جدیدا مد شده دلتون آب نمی شه . دم ِ مغازه هایی که ماگ های خوشگل و لوازم چوبی و وسایل مدرن داره پاهاتون سست نمی شه . قطعا اگه قصد خرید هم نداشته باشید که اصلا تو این مغازه ها نمی رید ؛ این فقط ماییم که میریم تو این مغازه ؛ تک تک قفسه ها رو نگاه می کنیم به این فکر می کنیم که یه خرده بگذره ؛ جیب ِ گرام از شوک ِ خرید های قبلی ریکاوری شه بیایم اینارو بخریم .

هیچ پسری از خریدن جینگول جات( عموما شامل بدلیجات )  قاعدتا خوش حال نمی شه. جینگول جات تعاریف زیاد داره . همین طور خرت و پرت . اوصولا وسیله های خرده ریز تو این طبقه قرار می گیرن ؛ ولی انرژی یی که از خرید و داشتنشون عاید آدم می شه اصلا کم نی .

قطعا کمتر پسری مثل من عاشق این چتر های رنگی  و گوشواره هایی که چیز های مینیاتوری داره و اون مداد نوکی جغدی ها و نمی دونم کفش قرمز و ظروف فلزی گل گلی و دفتر های پارچه ای طرح دار  و امثالهم می شه .

شما پسرا هیچ وقت جلو آینه برای خودتون شکلک در آوردید !؟ نه انصافا ؟! لذتی که در شکلک در آوردن تو آینه برای خودتون داره ؛ خیلی از کارای لذت بخش نداره . تازه این موقع است که می فهمید مثلا آینه دست شویی و آینه اتاق خواب و آینه جلوی در ؛ هر کدوم یه جوری شما رو نشون میده .( این یه واقعیت ِ . شاید به خاطر نور پردازی هر کدوم از این مکان ها ) .

خرید کردن که دیگه اصلا ثابت شده است . من خودم به شخصه هیج پسر و مرد و پیرمردی رو ندیدم که از خرید خوش حال شه ( البته یه استثنا همین الان پاپ آپ داد تو ذهنم ! ) ولی قبول کنید واقعا انگشت شمارند . ما اگه خرید هم نداشته باشیم میریم خرید ! جمله ی "بریم خرید" اصلا خیلی وقتا منجر به خرید نمی شه ؛ یه چیزی شبیه اسم رمز ِ بعضی وقتا . یعنی اصلا مفهوم دیگه ای می تونه داشته باشه . مثلا می خواد بگه من رسما پوسیدم تو خونه بریم بیرون ؛ بعدش بریم فلان پاساژ که بعد ترش بریم فلان کافه یه چیزی بخوریم ! یه وقتایی هم خرید ها بی هدف ِ . مثل خرید خیلی از چیزایی که شاید لازم نداشته باشیم ولی دوسشون داریم . همین . د و س ش و ن داریم . مثلا خرید لوازم آرایش به دفعات . شاید آدمی که این همه لوازم آرایش می خره ؛ واقعا این همه ازشون استفاده نمی کنه ولی دیدن ِ اونا روز میز حس ِ خوبی بهش می ده . اصلا این مقوله ی خرید واقعا جای بحث خیلی داره و به قولی تبصره زیاد داره . قسمت پهن کردن خرید ها وسط ِ سالن هم که دیگه هیچی.( خدا به همه یه کارت پر پول بده )


هیچ وقت چیزایی که مارو خوشحال می کنه ، شاید شمارو خوشحال نکنه و قطعا بالعکس ؛ ولی بیاید برای دوست داشتنی های همدیگه احترام قائل بشیم و با الفاظی مثل  " ولمون کن بابا " " جمع کن این چیزارو " " این آت آشغالا چیه "" دلت خوشه ها !"  و امثالهم همدیگرو با آر پی جی  تخریب نکنیم :دی. به کودک درون خود هم احترام بذاریم :دی.


+یه وقتایی مثل این چند روز این قدر حرف و حس پیدا می شه و پشت سر هم پست می شه ! یه وقتایی هم حرف هست و هیچی پست نمی شه! یه وقتایی هم هیچ کدوم نیستن !

۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه