جدیدترین اس ام اس تولد

اس ام اس و پیامک های تبریک تولد (4)

مسیج های تبریک تولد (4)

جهت مشاهده اس ام اس و پیامک های تبریک تولد به ادامه مطلب بروید

عزیزم روز تولدت را با آسمانی پر از ستاره های چشمک زن

با دشتی پر از شقایق ها و با آرزوی موفقیت برای تو

به تو تبریک میگویم . . .

گل من تولدت مبارک

 

ادامه مطلب...
۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۴:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

در شهر کوفیان

کوفه هستم.ساعت سه صبح.درد همه جای بدنم را گرفته و زمینم زده. ازدحام جمعیت وحشتناک است.منکه همیشه سعی بر پنهان کردن دردم داشتم اینبار علناً مغلوب شدم.بسختی هلال احمر پیدا کردیم و شکر خدا دکتری که بالای سرم امد از کشور اذربایجان بود و زبان هم را فهمیدیم.دلگرمی ام داد که نگران نباشم و او دراین غربت مراقب من است.کم کم داشت باورم میشد که نوشتن"إنا لله و إنا علیه زاجعون"در قبرستان وادی السلام-آنجا که روح تمام بندگان صالح خدا پنج شنبه ها ،از هرجای جهان کنار امام علی علیه السلام قرار میگرد-تاثیر دارد.منهم که قبول زحمت کردمو اسامی هفت نفری را به نیابت نوشتم، و یقیناً بعد از هفت مرتبه تکرار چیزی،بعید نیست که حاجت بجای دیگران برمن براورده شود،حکایت :إنا لله ننویس برای کسی اول خودت بعدا کسی..داشتم میگفتم ،کوفه هستم،شهری که وفا نداشت.شهری که به عشق مسجد کوفه -محل حکومت و داوری صاحب الزمان ولی عصر (عج)-در زمان ظهور ایشان -امدم ،اما درد،درد بی انصاف زمینگیرم کرده و بر تمامی بدنم پیشروی کرده.

۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۴:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

حدیث " خوشبختی "


اِنَّ السَّعیدَ، کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَن أحَبَّ عَلّیاً فی حَیاتِه وَ بَعدَ مَوتِه؛


همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در 

دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.


بى اُنذِرتُم وَ بِعَلىِّ بنِ أبى طالِبِ اهْتَدَیتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطیتُمُ الإْحسانُ وَ 

بِالْحُسَینِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ

 حَرَّمَ اللّه‏ُ عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛


به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله على علیه ‏السلام هدایت مى ‏یابید و به وسیله حسن احسان مى‏ شوید و به وسیله حسین خوشبخت مى ‏گردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسین درى از درهاى بهشت است، هر کس با او دشمنى کند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى‏کند


قرارگاه مهدی یاوران اذربایجان
۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۴:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

یا رب المربوبین



کبوتر حرمت شد دل زمین گیرم

کشید پای ترا آسمان به تقدیرم

رواقهای تو را پر کشیده ام بانو

بجز هوای تو از هرچه آسمان سیرم


۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۴:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

استعداد بازیگری تو خون همه هست


یارو مو فرفریه میگفت بازیگری تو خون همه هست، فقط باید حسش کنی. و اینکه خودش هم حسش کرده بود. یعنی به نوعی بازیگر درونش را پیدا کرده بود و شده بود بازیگر. سک و صورتش پر از پشم و پیل های مردانه بود. شبیه آس و پاس های فیلم های دهه هفتاد. مرتیکه یک جوری بلوف میزد که حال میکردی. بعد فلافل - با نوشابه مجانی - سه تومنی اش را پیچید و رفت. فروشنده هه برگشت گفت: شما چی؟ و خندید. گفتم: هنوز حسش نکردم. بعد آقایی توی ایستگاه ازم پرسید: اتوبوس این ساعت میاد؟ که گفتم انشاالله. و رفتم پی تاکسی. که یکی از آن خوب هایش برایم نگه داشت.

ادامه مطلب...
۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

شیطنت های یک دختر دبیرستانی


میبینم ک برا داداستانم خیلی شوقو ذوق داریناااا

باشه باشه میرم سر اصل مطلب و داستانمو شروع میکنم.

اخ اخ گفتم اصل مطلب,قبلش خودم یه اصل مشتی بدم ب رفقااا....

من اسمم مریمه 19از خرم اباد شهر عشق.

بچه های گلم اسمم ک گفتم حالا بهتره برم شیطنتمو بگم تا فراریتون ندادم.

همیشه با دوستام سر کلاس درس یه شیطنت میکردیمو طبق معمول شیطون کلاس منو الهه دوستم بودیم

پشت مدرسه ما یه باغ بود ک یه درخت سیب داشت هر وقت ک فصل رسیدن سیب بود دنبال یه بهانه میگشتیم تا بریم بالا درخت و سیب بچینیم.

الهه دوستم همیشه از درخت بالا میرفت و سیب مینداخت پایین و بعد با هم میخوردیم.

یه بار وقت نشد بریم سیب بچینیم و با مدیر مدرسه صحبت کردیم ک برای غروب کلاس جبرانی بزاره ک ریاضی تمرین کنیم.

مدیرم کلاسو گذاشتو ب خانواده ها زنگ زد و اجازمون رو گرفت.

زنگ کلاس ک خورد با بچه های کلاس جبرانی موندیم و بقیه رفتن.معلم هم رفت برای نهار.با الهه و چند تا از دخترا یواشکی رفتیم پشت مدرسه و از شانس منم الهه هرکاری کردم نرفت بالا درختو ترسید ک مدیر بیاد منم از ناچار رفتم بالا درخت و سیپ چیدم وقتیم خواستم بپرم پایین شلوارم از خشتک پاره شدو سوزن نخ نبود ک بدوزم.سیبا رو خوردیمو رفتیم سر کلاس نشستم رو نیمکت و تکون نخوردم بعد کلاس جبرانی مدیر اعصبانی اومدو سرمون داد زد ک چرا رفتین بالا درخت ک شلوارتون پاره بشه.اگه جا شلوار پاتون میشکست یا دستتون من مسئول بودمو....از این چرتا.

یکی از بچه ها رفته بود دهن لقی منو پیش مدیر کرده بود و اخر سرم فهمیدم کار زهره ک یه سال از خودمون کوچیکتره بوده.

اون روز وقتی خواستم برم سوار سرویس بشم بچه های کلاسمون نامردا چادر ندادن بهم مجبور شدم قدم قدم برم سوار سرویس بشم.اصلا یه وضعی بود ک خودم ب حال خودم دلم میسوخت دوستای بی معرفتمم هرهر میخندیدن.

خلاصه سیبا ک هیچ کوفتم شده بود شلوارمم جر خورده بود.اون روز گذشتو منم حس تنفری ک نسبت ب زهره پیدا کرده بودم داشت خفم میکرد.

با الهه تصمیم گرفتیم ک یه بلای سر زهره بیاریم ک دفعه اخرش باشه دهن لقی کنه و پیش مدیر مارو خیت کنه.حس انتقام من تا یه سال کش پیدا کردو با تیکه ب ذهره میفهموندم ک اخرش انتقام میگیرم.سال ایندشم این کارو کردم.

ذهره یه مریضی داشت ک از هوش میرفت.دکترام یه قرصای داده بودن ک بخوره.زنگ تفریح یه بسته از قرصاشو کش رفتمو وقتی کسی نبود قرصا رو دونه دونه شکوندم رو بخاری کلاسشون و جلد قرص ها رو گذاشتم رو میز معلم.

اخ یادم میفته از همچین جسارتی ک کردم ب خودم میبالم.نمیگم کار خوبی کردم اما خدایش جرات داشتماااا

بله داشتم میگفتم؛قرصا رو شکوندمو جلدو گذاشتم رو میز معلم از کلاس یواشکی زدم بیرون.همچین بوی گندی افتاده بود تو کلاس ک نگو.

مدیرم یه صف گنده تشکیل دادو با اعصبانیت کلی حرف بار ذهره کرد جلوی همه شاگردا بارش کرد ک خیلی کارش بد بوده و پرونده اخراجیش میخواد بده.اونم قسم میخورد ک کار اون نبوده.اما مدیر گفت ک جلد قرصا مال اونه.ای بیچاره رو یه هفته اخراج کردن...

منم ته صف مقنعه رو جلوی دهنم گرفته بودمو یه چشمک زدم ب الهه ک اینم از انتقام پارسالمون و قش قش خندیدم.

یادش بخیر خیلی کارم بد بود اما شیطنت بچه گانس و البته غرور...

خب بچه های گل گلی منگولی امیدوارم ک خوشتون اومده باشه.چاکرتونیم بای بای.

۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

دلنوشته عاشقانه

دل خوش از انم که یارم تویی

دنیا به کناری، کنارم تویی

هر روز به پیشم ایی ، مال و منالم تویی

ریشه و شاقه ام بخشکید

برگ و گل و ساقم تویی

اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم

من آن زلال پرستم٬ درآب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم

غریب بودم و گشتم غریب تر٬ اما:  
دلم خوش است که در غربت وطن بودم

۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۰:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

دل ما دخترها به چی خوشه؟


                                     عکس

وقتی درس می خونم ؛ گاها یه دستم خودکار و مداد نوکی ِ ؛ اون یکی دستم یه رشته  از موهام رو گرفته و هی داره می پیچونه دور ِ انگشتش. شما پسرا وقتی درس می خونید با اون نیم سانت مو واقعا می تونید کاری کنید ؟! ( خوب قطعا اصلا عادت به این کار ندارید ).
من از اون قشر دخترام که واقعا خوش حالم که دخترم. یعنی می دونید ... یه سری ها هستن همیشه آرزو می کردن کاش پسربودن ؛ حالا یا به خاطر علاقه خانوادشون به پسر یا خودشون دوست داشتن ( من هیچ وقت درک نمی کنم که یه خانواده از تولد فرزند دختر ناراحت شه یا مثلا برا کسی که پسر به دنیا اورده ارزش بیشتری قائل شن  ) . یا مثلا اینا که همیشه تیپ پسرونه می زنن ؛ موهاشون رو کوتاه ِ کوتاه می کنند . من هیچ وقت دوست نداشتم پسر باشم . البته مفهوم این حرفم این نیست که آقایون محترم نیستن یا شبیه این جنسیت پرستی ها .
من همین روحیه دخترونم رو دوست دارم . موهای بلند هر دفعه یه جوری درستشون کنی ؛ ببافی ؛ باز باشن .... یا مثلا آرایش کردن ؛ اصلا مقوله ی آرایش کردن یه وقتایی یه وسیله است برای پاسخ دادن به همون حس ها و غرایز دخترونه . این که یهو ؛ بی دلیل برای دل ِ خودت ؛ با سرما خوردگی و دماغ سرخ شده بری پا اینه ؛ همه ی ابزار آلات ارایشی روی میز رو استفاده کنی ؛ بعد بیای دوباره زیر ِ پتو ! یا مثلا کلی وقت تمرین کنی خط ِ چشم ِ سمت راست و چپی شبیه هم شه . اینا اتفاقایی که برای آدمایی که اهل ارایش هم نیستن گاها رخ می ده به خاطر همون قضیه که ِ گفتم . پاسخ به غرایز .

مطمئنا شما پسرا هیچ وقت از دیدن این گل گلی جات هایی که جدیدا مد شده دلتون آب نمی شه . دم ِ مغازه هایی که ماگ های خوشگل و لوازم چوبی و وسایل مدرن داره پاهاتون سست نمی شه . قطعا اگه قصد خرید هم نداشته باشید که اصلا تو این مغازه ها نمی رید ؛ این فقط ماییم که میریم تو این مغازه ؛ تک تک قفسه ها رو نگاه می کنیم به این فکر می کنیم که یه خرده بگذره ؛ جیب ِ گرام از شوک ِ خرید های قبلی ریکاوری شه بیایم اینارو بخریم .

هیچ پسری از خریدن جینگول جات( عموما شامل بدلیجات )  قاعدتا خوش حال نمی شه. جینگول جات تعاریف زیاد داره . همین طور خرت و پرت . اوصولا وسیله های خرده ریز تو این طبقه قرار می گیرن ؛ ولی انرژی یی که از خرید و داشتنشون عاید آدم می شه اصلا کم نی .

قطعا کمتر پسری مثل من عاشق این چتر های رنگی  و گوشواره هایی که چیز های مینیاتوری داره و اون مداد نوکی جغدی ها و نمی دونم کفش قرمز و ظروف فلزی گل گلی و دفتر های پارچه ای طرح دار  و امثالهم می شه .

شما پسرا هیچ وقت جلو آینه برای خودتون شکلک در آوردید !؟ نه انصافا ؟! لذتی که در شکلک در آوردن تو آینه برای خودتون داره ؛ خیلی از کارای لذت بخش نداره . تازه این موقع است که می فهمید مثلا آینه دست شویی و آینه اتاق خواب و آینه جلوی در ؛ هر کدوم یه جوری شما رو نشون میده .( این یه واقعیت ِ . شاید به خاطر نور پردازی هر کدوم از این مکان ها ) .

خرید کردن که دیگه اصلا ثابت شده است . من خودم به شخصه هیج پسر و مرد و پیرمردی رو ندیدم که از خرید خوش حال شه ( البته یه استثنا همین الان پاپ آپ داد تو ذهنم ! ) ولی قبول کنید واقعا انگشت شمارند . ما اگه خرید هم نداشته باشیم میریم خرید ! جمله ی "بریم خرید" اصلا خیلی وقتا منجر به خرید نمی شه ؛ یه چیزی شبیه اسم رمز ِ بعضی وقتا . یعنی اصلا مفهوم دیگه ای می تونه داشته باشه . مثلا می خواد بگه من رسما پوسیدم تو خونه بریم بیرون ؛ بعدش بریم فلان پاساژ که بعد ترش بریم فلان کافه یه چیزی بخوریم ! یه وقتایی هم خرید ها بی هدف ِ . مثل خرید خیلی از چیزایی که شاید لازم نداشته باشیم ولی دوسشون داریم . همین . د و س ش و ن داریم . مثلا خرید لوازم آرایش به دفعات . شاید آدمی که این همه لوازم آرایش می خره ؛ واقعا این همه ازشون استفاده نمی کنه ولی دیدن ِ اونا روز میز حس ِ خوبی بهش می ده . اصلا این مقوله ی خرید واقعا جای بحث خیلی داره و به قولی تبصره زیاد داره . قسمت پهن کردن خرید ها وسط ِ سالن هم که دیگه هیچی.( خدا به همه یه کارت پر پول بده )


هیچ وقت چیزایی که مارو خوشحال می کنه ، شاید شمارو خوشحال نکنه و قطعا بالعکس ؛ ولی بیاید برای دوست داشتنی های همدیگه احترام قائل بشیم و با الفاظی مثل  " ولمون کن بابا " " جمع کن این چیزارو " " این آت آشغالا چیه "" دلت خوشه ها !"  و امثالهم همدیگرو با آر پی جی  تخریب نکنیم :دی. به کودک درون خود هم احترام بذاریم :دی.


+یه وقتایی مثل این چند روز این قدر حرف و حس پیدا می شه و پشت سر هم پست می شه ! یه وقتایی هم حرف هست و هیچی پست نمی شه! یه وقتایی هم هیچ کدوم نیستن !

۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه
شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۴۷ ب.ظ -- پونه
خنده دار ترین جوک های 94

خنده دار ترین جوک های 94

اس ام اس و جوک های خنده دار 94

مطالب طنز و خنده دار,جوکهای خنده دار تلگرام


دختره گوشیشو آورده بفروشه
میگم خانوم گوشیتون کارتن داره ؟؟
میگه :
.
.
.
.
کارتن ن ولی فیلم زیاد داره|||
همه با هم
یار دبستانی من...‌

 

ادامه مطلب...
۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه
سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۴۲ ب.ظ -- پونه
آخرین اخبار مجتمع مسکونی چیتگر

آخرین اخبار مجتمع مسکونی چیتگر

    آخرین اخبار مسکن  در زمینه زمان تحویل پهنه B شهرک امام رضا (شهرک چیتگر)


با گذشت زمان و نزدیک شدن به سال 95 که اولین سال تحویل سهام های پهنه بی شهرک امام رضا می باشد کم کم مشخص میشود که ارتش نمیتواند در سال 95 اولین سری از واحد ها پهنه بی شهرک امام رضا را تحویل دهد بخاطر همین امر خرید و فروش در پهنه بی شهرک چیتگر از رونق افتاده و دچار افت شده است.در ادامه مطلب در مورد زمان تحویل پهنه بی شهرک امام رضا و میخوانید.

    اخبار مسکن

خیلی از فعالان در بحث خرید و فروش در بخش سهام های پهنه بی شهرک چیتگر به این امر واقف نیستند بخاطر همین به عزیزانی که دنبال اطلاعات دقیق در مورد پهنه بی شهرک امام رضا هستند اطلاع رسانی غلط میکنند و باعث گمراهی و تصمیم گیری غلط خریداران میشوند.بخش عمده خریداران کسانی هستند که با زحمت فراوان مبلغ ناچیزی را پس از انداز کرده اند و شاید کل زندگیشان همین مبلغ باشد که برای خانه دار شدن پس انداز کرده اند که اغلب مستاجر هستند و یک زمان بندی برای خرید خانه انجام داده اند و با این اطلاع رسانی غلط نحوه زندگییشان دچار مشکلات اساسی می شود.

ادامه مطلب...
۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۶:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه